هنجارهای رفتاری و معيارهای ارتباط اجتماعی
خلیل منصوری
انسان به عنوان يك موجودي كه نيازمند به اجتماع و ارتباط اجتماعي است به ناچار مي بايست از شماري از خواسته هاي فردي خويش بگذرد و آن را فداي كسب همگرايي و ارتباطات اجتماعي نمايد. اين گذشت در حقيقت گذشت صرف و محض نيست بلكه از دست دادن پاره اي از حقوق و مزاياي فردي در راستاي امتيازاتي بيشتر و مفيدتر است؛ امتيازاتي كه دربرابر از دست دادن پاره اي از حقوق فردي پيدا مي كند در برابر به دست آوري امتيازات اجتماعي شايد هيچ يا دست كم بسيار اندك باشد. از اين رو، انسان كه موجودي مستخدم و بهره گير از محيط پيراموني در راستاي كمالات و امتيازات فردي است باز در راستاي همان هدف نخست و ابتدايي و بلكه فطري خويش از برخي از امتيازات فردي مي گذرد تا امتيازات مفيدتر و بيشتر اجتماعي را به دست آورد. دستاوردي كه حتي اصالت فردگرايان نيز آن را مورد تاييد قرار داده و فوايد آن را مي پذيرند. بنابراين انسان براي به دست آوردن برخي از چيزها كه امكان تحقق آن در محيط هاي فردي نيست، به ناچار و يا با انديشه، تعقل و تدبر به سوي اجتماع گرايش پيدا مي كند و از آن جايي كه تضادهاي منافع ميان افراد موجب مي شود تا با يكديگر درگير شوند مي كوشند تا با وضع قوانين و مقررات آن را كاسته و به نوعي با يكديگر كنار آيند. مجموعه اين قوانين و مقررات نوشته يا نانوشته است كه اجتماع را مي سازد و آن را سازماندهي مي كند و توانايي بهره گيري بيشتر را براي افراد يك جامعه با كمترين يا بدون تنش هاي حادي فراهم مي آورد.بسياري از سنتها و قوانين نانوشته است و هرچند تبعات و پيامدهاي قانوني در راستاي مجازات متخلفان آن وجود ندارد ولي در اجتماعات اين سنت ها به دقت رعايت و به گونه اي پنهان متخلفان تنبيه و مجازات مي شوند؛ حتي گاه مجازات و تنبيه اجتماعي در مورد متخلفان شديدتر از مجازات هاي رسمي و قانوني است. بخشي از اين قوانين اجتماعي به عنوان «اخلاق» و پاره اي ديگر به نام آداب و سنتها بر جامعه حكومت مي كند و روابط اجتماعي افراد را ساماندهي مي كند. هنجارهاي اجتماعي در حقيقت رفتارهايي است كه فرد در قبال افراد جامعه از خود بروز مي دهد. مجموعه سنت ها، قوانين، آداب و اخلاق است كه هنجارهاي اجتماعي فرد را مورد ارزيابي و سنجش مي گذارد و در پايان ارزش و جايگاه رفتاري او را تبيين مي نمايد.
آداب اجتماعي يكي از اين قوانين نوشته يا نانوشته اي است كه بر رفتارهاي اجتماعي افراد حكومت پنهان و آشكاري دارد؛ به گونه اي كه در ارزيابي رفتار اجتماعي افراد به عنوان يك معيار و شاخصه مهم خود را نشان مي دهد. در داوري جامعه، رفتارهاي شخص، هنجار يا نابهنجار خواهد بود.
ادب در رفتار و گفتار به عنوان يك معيار مهم در ارتباطات اجتماعي مطرح است. بررسي واژه ادب و كاربردهاي آن نشان مي دهد كه آداب به نوعي دربرگيرنده همه فعاليت هاي اجتماعي انسان از گفتار، كردار، كنش، منش و واكنش هاي اوست. از اين رو، فعاليتي نيست كه از نظر اجتماع معيار ويژه به عنوان ادب بر آن صدق نكند؛ زيرا ادب چيزي جز ظرافت هاي رفتاري نيست؛ به اين معنا كه عمل هنگامي ظريف و زيبا جلوه مي كند كه نخست از نظر اجتماعي قانوني بوده و هيچ منع قانوني نداشته باشد؛ اين قانون مي تواند، احكام و دستورهاي ديني باشد، يا سنتهاي اجتماعي و يا قوانين رسمي حكومتي؛ بنابراين ظلم، دروغ، خيانت و ديگر كارهاي ناپسند و زشت كه موانعي از اين دست دارند، نمي تواند، در عنوان ادب جاي گيرد.
شرط ديگري كه براي آن بيان شده است اين است كه رفتار اجتماعي شخص مي بايست از آن دسته رفتارهايي باشد كه اختياري است و فرد بتواند آن را به اشكال مختلفي ارائه و يا انجام دهد؛ بنابراين اگر امكان تعدد رفتاري فراهم نباشد نمي توان عمل را مصداقي از ادب يا بي ادبي دانست و معيار زشت و خوب، پسند و ناپسند را درباره آن به كار برد.
چنان كه بيان شد دانسته شد كه ميان قانون و سنت و ادب تفاوت است؛ زيرا ممكن است كه رفتاري هيچ منع قانوني نداشته باشد و سنت اجتماعي يا ديني آن را منع نكرده است ولي از آن جايي كه مي توان عمل را به اشكال مختلف و متعددي آورد برخي از اين اشكال خوب و پاره اي ديگر خوب و پسنديده تر است و اجتماع آن را بهتر و زيباتر مي بيند. كاربرد واژگان متعدد براي تعارضات اجتماعي نشان مي دهد كه هركدام از آنها از ديدگاه جامعه معنا و مفهوم خاصي دارد؛ براي برخي هيچ ارزش مثبت و منفي قائل نيستند و براي برخي ديگر ارزش هاي متوسط يا عالي قايل مي شوند. كاربرد واژگاني چون «مستدعي است، مقتضي است، متمني است» در جوامع اداري اقتضائات و ارزش گذاري هاي متعدد و مختلفي دارد.
از آن جايي كه اجتماع در ارزش گذاري رفتارهاي اجتماعي افراد به نكات ريز و ظرافت هاي خاصي توجه دارد و هنجارشكني نابهنجاري و يا بهنجاري را در اين چيزها مي جويد، بر افراد جامعه است كه اين ظرافت ها را شناخته و بدان عمل نمايد.
اين نكات و ظرافت ها- كه نمايانگر حسن و پسنديدگي يا بدي و ناپسندي آن است- به اختلاف جوامع و سنت هاي حاكم بر آن تفاوت پيدا مي كنند و نمي توان براي آن يك داوري مشخص و معيارهاي نهايي به دست داد. اين دسته از مسائل برخلاف اصول اخلاقي يا قانوني كه مبتني بر معيارهاي مطلق هستند برخوردار از معيارهاي نسبي هستند، از اين رو تفاوت هاي بسياري از جامعه اي به جامعه ديگر پيدا مي كند. به نظر جامعه اي رفتاري ادبي و داراي ظرافت ها و زيبايي حسن عمل است ولي از نگاه جامعه ديگر شايد نه تنها از اين عنوان برخوردار نباشد بلكه رفتاري زشت و ناپسند و دور از ادب قلمداد گردد. در حقيقت آنچه در همه جوامع در باره آن اتفاق نظر است عمل بر پايه حسن ونيكويي است ولي اين «حسن و نيكويي» در هر جامعه اي مصداق خاص خود را دارد و گاه نمي توان ميان آنها «وجه اجتماعي»اي را يافت.
به سخني ديگر تطبيق اين معناي اصلي با مصاديق آن از نظر مجتمعات و جوامع مختلف بسيار مختلف است، حتي اين اختلاف در ميان يك جامعه به اعتبار جامعه هاي كوچك يعني خانواده تفاوت پيدا مي كند. اين اختلال از جهت اختلافي است كه در تشخيص كار نيك از بد و هنجار از ناهنجار دارند. از اين رو چه بسا چيزهايي كه در نزد قومي نيكو و پسنديده است در حالي كه در نزد گروه و قوم ديگري زشت و ناپسند مي نمايد. از اين ميان مي توان به اختلاف نشست و برخاست جوامع توجه كرد كه برخي پا دراز كردن را هنجار و پسنديده مي دانند ولي در جامعه اي ديگر آن را ناپسند مي شمارند.
همه اين اختلافات ناشي و برخاسته از اختلاف در مرحله تشخيص مصداق است و در حقيقت هر جامعه اي نوعي از عمل را ظريف و زيبا مي بيند در حالي كه جامعه ديگر آن را زشت و ناپسند برمي شمارد. بنابراين لازم است كه در شناخت آداب و هنجارهاي رفتاري معيارهاي هر جامعه به تفكيك شناخته و به خوبي بدان عمل شود. ظرافت هايي كه زيبايي عمل را در نظر افراد آن جامعه دو چندان مي كند و به اعتبار و منزلت اجتماعي افراد مي افزايد و ارتباطات اجتماعي را تحكيم مي بخشد.
شناخت ظرافت هاي عمل در حقيقت شناخت معيارهاي ظريفي است كه در ارتباطات اجتماعي جوامع وجود دارد.
در حقيقت زيبايي و نيكويي و ظرافت هاي عملي يكي از مقومات اساسي رفتارهاي بهنجار اجتماعي است كه نمي توان آن را ناديده گرفت و به سادگي از كنار آن گذشت. اين آداب اجتماعي است كه در نظر بسياري از جوامع حتي از سنت ها و قوانين ديني و رسمي مهم تر است و ناديده انگاشتن آن تأثيرات و پيامدهاي منفي و زيانباري را در ارتباطات اجتماعي برجا مي گذارد.
از مطالب گذشته دانسته شد كه ادب به عنوان يك معيار ارتباط اجتماعي متقوم به ظرافت ها و زيبايي هاي عمل است كه از امور نسبي و به اختلاف سلايق اجتماعات متفاوت است. چگونگي نحوه صدور رفتار و عمل آدمي بستگي به صفات مختلف روحي و رواني انسان دارد. مطلوب نهايي انسان در زندگي همان چيزي است كه ادبش را در رفتار مشخص ساخته و برايش خط مشي ترسيم مي كند كه در كارهايي كه به منظور رسيدن بر آن مطلوب انجام مي دهد از آن خط مشي پيروي مي كند.
بنابراين ادب اجتماعي در خصوصيات خود بستگي به اهداف نهايي افراد اجتماعي دارد كه بدان عمل مي كنند. به اين معنا كه انسان چنان رفتار مي كند كه هستي را ترسيم كرده و زندگي اش را بدان بينش و نگرش جهت بخشيده است. تفاوت در هستي شناختي و بينش در نگرش و رفتارهاي انسان تفاوت محسوسي به جا مي گذارد كه در آداب اجتماعي به خوبي نمود پيدا مي كند.
از آن جايي كه جامعه اسلامي، قرآني نيز هستي شناختي خاص خود را دارد، براي زندگي افراد جامعه اهدافي را مشخص ساخته است كه باعث مي شود در مجموعه رفتاري انسان هاي مؤمن تأثيرگذار باشد. از اين رو، آداب اجتماعي به عنوان يك زير مجموعه رفتار عموم مسلمانان معنا و مفهوم مي يابد و معيارهاي خاص خود را مي طلبد، اگر به آيات و روايات اسلامي رجوع شود دانسته مي شود كه اسلام براي همه شئون انسان مسلمان برنامه ريزي كرده است و سر تا پاي او را به ظرافت هاي عملي توجه داده است. هيچ عملي از اعمال زندگي يك مسلمان جدا از ظرافت هايي نيست كه برخاسته از اصل بنيادين توحيد نباشد.
از نظر اسلام هيچ غايتي براي زندگي بشر جز توحيد نيست كه در مرحله اعتقاد و عمل خود را نشان مي دهد. اسلام كمال انسان و غرض نهايي زندگي اش را در تحقق اسماي الهي در انسان مي داند به گونه اي كه انسان صبغه الله يافته و متجلي به اسماي حسنا و نيكوي الهي گردد.
از اين رو مي بايست در همه ابعاد وجودي اش، نه تنها پاي بند به قوانين و آموزه هاي دستوري و اخلاقي باشد بلكه با توجه به سلايق نيكو نيز ظرافت و زيبايي هاي رفتاري را مورد توجه قرار دهد. قرآن در داستان ها و حكايت هايي كه درباره چگونگي رفتار پيامبران بيان مي كند، به خوبي آداب اجتماعي- قرآني را به انسان ها مي آموزد. در برخورد حضرت آدم(ع) پس از ارتكاب معصيت و خوردن از ميوه درخت ممنوعه نشان مي دهد كه چگونه انسان گناهكار مي تواند برخورد درست و نيكويي داشته باشد و با ظرافت از بخشي از پيامدهاي عمل نابهنجارش رهايي پيدا كند. در گفتگوي پيامبران با خدا مانند گفتگوي حضرت موسي(ع) با خدا و يا مباحث و گفتگوهايي كه ميان پيامبران با افراد اجتماع خود داشته اند، همواره به اين ظرافت و حسن رفتاري توجه داشته اند. بيان اين نمونه هاي عيني و ملموس از ادب قرآني- اسلامي مي تواند بهترين راه شناسايي معيارهاي ارتباط اجتماعي در قرآن باشد.
از جمله آداب قرآن مي توان به مسأله تحيت و سلام اشاره كرد. قرآن ادب را در اين مي بيند كه كسي اگر سلام گفت ادب آن است كه به نحو بهتري پاسخگويي تحيت او باشيد؛ خداوند مي فرمايد: «هنگامي كه به شما سلام مي كنند پس به بهتر از آن پاسخ دهيد يا همان را در پاسخ آنان بگوييد.» (نساء- 86(
از ديگر آداب در رفتار آن است كه هنگامي كه زن راه مي رود به حيا و پسنديده رفتار نمايد و گام بردارد؛ خداوند مي فرمايد: «پس يكي از دو دختران شعيب به سوي موسي آمد در حالي كه برآزرم و حيا گام بر مي داشت.»(قصص-25(
يكي از آداب اجتماعي «ادب در خانواده» به عنوان يك اجتماع كوچك است. بي گمان مي توان اين ادعا را داشت كه رعايت ادب در خانواده ريشه ادب اجتماعي كلان است. تأكيد در شيوه رفتاري افراد خانواده به عنوان زير ساخت جامعه از اين جا برخاسته است؛ از اين رو، اسلام و قرآن نيز بر تأديب افراد خانواده و تبيين ظرافت هاي عملي افراد آن آموزه هاي دستوري، اخلاقي و ادبي دارد كه مي توان از چگونگي اذن و اجازه فرزندان در اوقات سه گانه و نيز احترام به پدر و مادر به عنوان نمونه ياد كرد. خداوند درباره احترام و ادب به پدر و مادر مي فرمايد: «وبالولدين احسنا؛ (اسراء23) در اين آيه خداوند مسأله نيكو داشت پدر و مادر را پس از مسأله توحيد خدا واجب ترين واجبات برشمرده است؛ چنان كه مسأله عقوق پس از شرك ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است، و به همين جهت اين مسأله را پس از مسأله توحيد و قبل از ساير احكام نام برده و اين نكته را نه تنها در آيات متذكر شده، بلكه در موارد متعددي از كلام خود همين ترتيب را به كار بربسته است.
در سوره انعام پيرامون تفسير آيه 151 همانند آيه اسراء، رابطه عاطفي ميان پدر و مادر از يك سو و ميان فرزندان از سوي ديگر از بزرگترين روابط اجتماعي دانسته است كه قوام و استواري جامعه انساني بدان هاست؛ و همين وسيله اي است طبيعي كه زن و شوهر را به حال اجتماع نگه داشته و نمي گذارد از هم جدا شوند. بنابراين، از نظر سنت اجتماعي و به حكم فطرت، لازم است انسان پدر ومادر خود را احترام كند و به ايشان نيكويي نمايد؛ زيرا اگر اين حكم در اجتماع جريان نيابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله بيگانه را بكنند به طور قطع آن عاطفه از ميان رفته و شيرازه اجتماع به كلي از هم مي گسلد.
اين توجه و احترام به ويژه در هنگام كهولت پدر و مادر بيشتر مورد توجه قرآن است، هر چند كه اجراي آداب در همه حال ضروري و لازم است ولي در اين زمان از حساسيت بيشتري برخوردار است.
خداوند مي فرمايد: در بزرگسالي نبايد به آنان آخ گفت و آنان را با گفتار خويش رنجاند و يا با داد زدن و درشتي با آنان سخن گفت (اسراء 23) زيرا در اين دوران سخت ترين حالات را دارند و بيشتر نيازمند كمك و احسان فرزندان خويش هستند. اين آيه نمي خواهد حكم را منحصر به دوران پيري ايشان نمايد بلكه مي خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعايت احترام تام ايشان در معاشرت و سخن گفتن با ايشان را بفهماند. حتي قرآن بيان مي دارد كه اين ادب چگونه بايد باشد؛ «و اخفض لهما جناح الذل؛ (اسراء/24) پر و بال گستردن كنايه از مبالغه در تواضع، خضوع و فروتني به زبان و عمل است در حقيقت پدر و مادر بفهمند كه فرزندان خود را در برابر ايشان خوار داشته و به آنان مهر و محبت دارند.( ر.ك: الميزان، ترجمه فارسي، جامعه مدرسين، ج 13، ص .108)
خداوند درباره ادب گفتار مي فرمايد كه با ديگران به نيكوترين حال سخن گويد و خوش زبان باشيد و با آنان سخنان درشت نگوييد: «به بندگانم بگو سخني كه بهتر است بگوييد (اسراء 153) و حتي در مقام جدال مي فرمايد: با آنان به نيكوترين وجه مجادله و بحث كن.»(نحل – 125(